کیان وباباش
سلام عزیز دلم کیانم ، شاهزاده کوچولوی من ، امروز از کسی برات می نویسم که تکیه گاه بزرگی براته از پدر که واژه ای زیباست از بابای مهربونت که از وقتی به دنیا اومدی ازهیچی برات دریغ نکرده. انشاالله وقتی بزرگ شدی بدون اون که همیشه به خاطرت سخت کار می کرد و با وجود خستگی زیاد وقتی به خونه می اومد بهت لبخند می زد و باهات بازی می کرد تا نبودشو حس نکنی بابات بود . هرچند تو اینقدر بابایی هستی که من یه جورایی حسودیم میشه امکان نداره بابا از در بیاد تو و شما بهش لبخند نزنی و همین کافیه تا بابا مهدی همه خستگی هاشو بیرون در بزاره . ازت می خوام در آینده جوری باشی که هر وقت و...
نویسنده :
مامان کیان
22:55